زناشویی

چرا گاهی احساس می‌کنیم که عشق ما به شریک زندگی‌مان کافی نیست؟

عشق، آن احساس قدرتمندی که به زندگی معنا می‌بخشد، گاهی می‌تواند با تردید و ناامنی همراه شود. این احساس که عشقتان به شریک زندگی‌تان کافی نیست، تجربه‌ای رایج است که دلایل مختلفی می‌تواند داشته باشد. در این مقاله به بررسی ۱۹ نکته‌ای می‌پردازیم که ممکن است ریشه این احساس ناخوشایند باشند: این دلایل لزوماً به معنای کمبود عشق نیستند، بلکه می‌توانند نشان‌دهنده نیازهایی برآورده نشده، انتظارات غیرواقعی یا حتی مسائلی درونی باشند که باید به آنها توجه کرد.

  • ✳️انتظارات غیرواقعی از عشق: تصورات ما از عشق اغلب تحت تاثیر فیلم‌ها، کتاب‌ها و رسانه‌ها شکل می‌گیرد. این تصورات می‌توانند غیرواقعی باشند و ما را ناامید کنند.
  • ✳️مقایسه با روابط دیگران: مقایسه رابطه خود با روابط دیگران، مخصوصا در شبکه‌های اجتماعی، می‌تواند احساس کمبود و ناامنی را تشدید کند.
  • ✳️عدم شناخت کافی از نیازهای شریک زندگی: شناخت ناکافی از نیازهای عاطفی، فیزیکی و ذهنی شریک زندگی، می‌تواند باعث شود احساس کنیم به اندازه کافی به او نمی‌دهیم.
  • ✳️عدم برقراری ارتباط موثر: فقدان ارتباط با صداقت و باز با شریک زندگی، می‌تواند باعث شود احساس کنیم او را درک نمی‌کنیم و به نیازهایش پاسخ نمی‌دهیم.
  • ✳️مشکلات حل نشده در رابطه: وجود مشکلات حل نشده و اختلافات دائمی، می‌تواند سایه‌ای از تردید بر سر رابطه بیندازد و احساس کنیم عشقمان کافی نیست.
  • ✳️کمبود صمیمیت عاطفی: صمیمیت عاطفی، یعنی توانایی به اشتراک گذاشتن احساسات و افکار عمیق با شریک زندگی، برای احساس امنیت و رضایت در رابطه ضروری است.
  • ✳️کمبود صمیمیت فیزیکی: صمیمیت فیزیکی، شامل لمس، نوازش و رابطه جنسی، نقش مهمی در ایجاد پیوند عاطفی و احساس نزدیکی با شریک زندگی دارد.

رابطه عاطفی - آموزش روابط زناشویی -شناخت مردان و زنان - عشق محبت - روانشناسی مهارت‌های ارتباطی دختران و پسران

  • ✳️فقدان قدردانی: عدم ابراز قدردانی از تلاش‌ها و ویژگی‌های مثبت شریک زندگی، می‌تواند باعث شود او احساس کند مورد توجه و ارزشیابی قرار نمی‌گیرد.

رابطه عاطفی - آموزش روابط زناشویی -شناخت مردان و زنان - عشق محبت - روانشناسی مهارت‌های ارتباطی دختران و پسران

  • ✳️اهمال در مراقبت از خود: عدم مراقبت از سلامت جسمی و روانی خود، می‌تواند باعث کاهش انرژی و توانایی برای عشق ورزیدن به شریک زندگی شود.

ازدواج - رابطه زناشویی با همسر -شناخت مردان و زنان - عشق محبت، علاقه - روانشناسی مهارت های ارتباطی دختران و پسران

  • ✳️فشارها و استرس‌های بیرونی: فشارهای مالی، شغلی یا خانوادگی می‌توانند بر کیفیت رابطه تاثیر بگذارند و باعث شوند احساس کنیم توانایی عشق ورزیدن کافی را نداریم.
  • ✳️ترس از صمیمیت: ترس از آسیب دیدن یا طرد شدن، می‌تواند باعث شود از صمیمیت کامل با شریک زندگی خودداری کنیم و احساس کنیم عشقمان کافی نیست.
  • ✳️نیاز به تایید و تحسین دائمی: نیاز مفرط به تایید و تحسین از سوی شریک زندگی، می‌تواند نشانه‌ای از ناامنی درونی باشد و باعث شود هرگز احساس نکنیم عشقمان کافی است.
  • ✳️وجود الگوهای رفتاری ناسالم: الگوهای رفتاری ناسالم در رابطه، مانند کنترل‌گری، حسادت یا خشونت، می‌توانند باعث تخریب رابطه و احساس کمبود عشق شوند.
  • ✳️تاریخچه روابط ناموفق قبلی: تجربیات ناموفق در روابط قبلی، می‌تواند باعث ایجاد تردید و ناامنی در رابطه فعلی شود.
  • ✳️تصویر منفی از خود: داشتن تصویر منفی از خود و احساس کم ارزشی، می‌تواند باعث شود باور نکنیم لایق عشق هستیم و به اندازه کافی خوب نیستیم.
  • ✳️تغییر در اولویت‌ها و اهداف: تغییر در اولویت‌ها و اهداف زندگی، می‌تواند باعث شود احساس کنیم با شریک زندگی خود همسو نیستیم و عشقمان به اندازه کافی قوی نیست.
  • ✳️بیماری‌های روانی: برخی از بیماری‌های روانی، مانند افسردگی و اضطراب، می‌توانند بر احساسات و رفتارها تاثیر بگذارند و باعث شوند احساس کنیم عشقمان کافی نیست.
  • ✳️عدم تطابق ارزش‌ها و باورها: وجود اختلاف‌های اساسی در ارزش‌ها و باورها، می‌تواند باعث ایجاد تنش و ناهمخوانی در رابطه شود.
  • ✳️وجود رازها و پنهان‌کاری: پنهان‌کاری و عدم صداقت در رابطه، می‌تواند باعث ایجاد بی‌اعتمادی و احساس ناامنی شود.

به خاطر داشته باشید که این احساسات، تجربیاتی انسانی هستند و لزوماً به معنای پایان رابطه نیستند. با شناخت دلایل احتمالی این احساسات، می‌توان به دنبال راه‌حل‌هایی برای بهبود رابطه و افزایش احساس رضایت بود. مهم‌ترین گام، برقراری ارتباط با صداقت و باز با شریک زندگی و در صورت نیاز، کمک گرفتن از یک متخصص است.

چرا گاهی احساس می‌کنیم عشق ما به شریک زندگی‌مان کافی نیست؟

1. انتظارات غیر واقعی از عشق

اغلب، ما تصوری کاملا مطلوب و رمانتیک از عشق در ذهن داریم که با واقعیت روابط طولانی‌مدت بسیار متفاوت است.این انتظارات غیر واقعی باعث می‌شود احساس کنیم عشقی که می‌دهیم کافی نیست، چون با تصویر خیالی ذهنمان مطابقت ندارد.رسانه‌ها و فرهنگ عامه نقش بزرگی در شکل‌گیری این انتظارات دارند.فیلم‌ها و داستان‌ها اغلب بر لحظات اوج عاشقانه تمرکز می‌کنند و جنبه‌های چالش‌برانگیز و روزمره یک رابطه را نادیده می‌گیرند.بهبود روابط زناشویی وقتی با این انتظارات وارد یک رابطه می‌شویم، ناگزیر با ناامیدی روبرو خواهیم شد.این ناامیدی می‌تواند باعث شود فکر کنیم عشق ما کافی نیست، در حالی که در واقعیت، مشکل از انتظارات ماست.

سعی کنید انتظارات خود را تعدیل کنید و به این باور برسید که عشق واقعی شامل تعهد، تلاش و پذیرش نقص‌های طرف مقابل است.

به جای تمرکز بر یافتن “نیمه گمشده” خود، بر ساختن یک رابطه سالم و معنادار با شریک زندگی‌تان تمرکز کنید.

2. نیازهای برآورده نشده

وقتی نیازهای عاطفی، جسمی یا معنوی ما در رابطه برآورده نمی‌شوند، ممکن است احساس کنیم عشقی که می‌دهیم کافی نیست.انگار یک خلاء در وجودمان هست که با عشقمان پر نمی‌شود.نیازهای هر فرد در رابطه متفاوت است.برخی به توجه و محبت کلامی نیاز دارند، در حالی که برخی دیگر به زمان با کیفیت و کمک عملی نیاز دارند.باید نیازهای خود را به درستی بشناسید و آنها را به طور واضح و با صداقت با شریک زندگی‌تان در میان بگذارید.اگر نیازهای شما به طور مداوم نادیده گرفته شوند، احساس ناامیدی و عدم رضایت خواهید کرد.

این احساسات می‌تواند منجر به این باور شود که عشق شما کافی نیست.

به دنبال راه‌هایی برای برآورده کردن نیازهای خود باشید، چه از طریق رابطه با شریک زندگی‌تان و چه از طریق منابع دیگر.مشاوره زوجین می‌تواند به شما و شریک زندگی‌تان کمک کند تا نیازهای یکدیگر را بهتر درک کنید و راه‌هایی برای برآورده کردن آنها پیدا کنید.

3. عدم قدردانی

وقتی احساس می‌کنیم تلاش‌ها و ابراز علاقه‌مان از سوی شریک زندگی‌مان قدردانی نمی‌شود، ممکن است احساس کنیم عشقی که می‌دهیم کافی نیست. انگار داریم در یک چاه بی‌انتها آب می‌ریزیم. قدردانی، سوخت رابطه است. وقتی طرف مقابل قدردان زحمات ما باشد، انگیزه بیشتری برای ابراز عشق و محبت پیدا می‌کنیم. ابراز قدردانی می‌تواند بسیار ساده باشد، مانند گفتن یک “متشکرم” صمیمانه یا انجام یک کار کوچک برای قدردانی از زحمات طرف مقابل. اگر احساس می‌کنید شریک زندگی‌تان قدردان شما نیست، با او در این مورد صحبت کنید. به او بگویید که به چه نوع قدردانی نیاز دارید. سعی کنید شما هم قدردان تلاش‌های شریک زندگی‌تان باشید. با ابراز قدردانی، یک چرخه مثبت در رابطه ایجاد خواهید کرد. به دنبال راه‌هایی برای ابراز قدردانی از یکدیگر باشید، حتی برای کارهای کوچک و روزمره.

4. ترس از کافی نبودن

گاهی اوقات، احساس کافی نبودن ریشه در ناامنی‌های درونی خودمان دارد. ممکن است به توانایی خود در دوست داشتن، جذاب بودن یا جلب رضایت شریک زندگی‌مان شک داشته باشیم. این ترس می‌تواند باعث شود بیش از حد تلاش کنیم تا شریک زندگی‌مان را خوشحال کنیم، یا برعکس، از صمیمیت و ابراز عشق خودداری کنیم. برای غلبه بر این ترس، باید بر روی افزایش عزت نفس و اعتماد به نفس خود کار کنیم. به خود یادآوری کنید که شما شایسته عشق و محبت هستید، صرف نظر از اینکه شریک زندگی‌تان چه فکری می‌کند. به جای تمرکز بر جلب رضایت دیگران، بر روی خودسازی و رشد شخصی تمرکز کنید. با یک درمانگر یا مشاور صحبت کنید تا به شما در شناسایی و غلبه بر ناامنی‌هایتان کمک کند.

5. مقایسه با دیگران

مقایسه رابطه خود با روابط دیگران، مخصوصا در رسانه‌های اجتماعی، می‌تواند باعث شود احساس کنیم عشقی که می‌دهیم کافی نیست. ما تمایل داریم بهترین جنبه‌های روابط دیگران را ببینیم، در حالی که جنبه‌های چالش‌برانگیز و واقعی آن را نادیده می‌گیریم. رسانه‌های اجتماعی اغلب یک تصویر کاملا مطلوب و غیر واقعی از روابط را به نمایش می‌گذارند که با واقعیت بسیار متفاوت است. به جای مقایسه رابطه خود با دیگران، بر روی نقاط قوت و ارزش‌های رابطه خودتان تمرکز کنید. شبکه‌های اجتماعی را محدود کنید و زمان بیشتری را صرف تعامل واقعی با شریک زندگی‌تان کنید. مقایسه، دزد شادی است. از مقایسه رابطه خود با دیگران دست بردارید و بر روی ساختن یک رابطه سالم و معنادار با شریک زندگی‌تان تمرکز کنید. بهبود روابط زناشویی

6. الگوهای رفتاری ناسالم

اگر در رابطه الگوهای رفتاری ناسالمی مانند سوء استفاده عاطفی، کنترل‌گری یا بی‌احترامی وجود داشته باشد، ممکن است احساس کنیم عشقی که می‌دهیم کافی نیست. این رفتارها می‌توانند عزت نفس ما را خدشه‌دار کنند و باعث شوند احساس بی‌ارزشی کنیم. سوء استفاده عاطفی می‌تواند به شکل انتقاد دائمی، تحقیر، تهدید یا انزوا باشد. کنترل‌گری می‌تواند به شکل تلاش برای کنترل رفتار، روابط یا تصمیمات شما باشد. بی‌احترامی می‌تواند به شکل توهین، تمسخر یا نادیده گرفتن احساسات شما باشد. اگر در رابطه خود با این الگوهای رفتاری روبرو هستید، باید برای حفظ سلامت خود اقدام کنید. با یک دوست، عضو خانواده یا مشاور صحبت کنید تا حمایت لازم را دریافت کنید. در صورت لزوم، از رابطه خارج شوید. هیچ کس نباید در یک رابطه ناسالم و آسیب‌زا بماند.

7. عدم صمیمیت عاطفی

صمیمیت عاطفی به معنای احساس نزدیکی، درک و پذیرش از سوی شریک زندگی‌مان است. اگر در رابطه صمیمیت عاطفی وجود نداشته باشد، ممکن است احساس تنهایی و انزوا کنیم، حتی اگر از نظر فیزیکی در کنار شریک زندگی‌مان باشیم. صمیمیت عاطفی شامل به اشتراک گذاشتن احساسات، افکار و تجربیات خود با شریک زندگی‌مان است. همچنین شامل گوش دادن فعالانه و همدلانه به شریک زندگی‌مان است. برای افزایش صمیمیت عاطفی در رابطه، باید وقت بیشتری را صرف گفت‌وگوهای عمیق و معنادار کنید. احساسات خود را به طور با صداقت و آشکار بیان کنید. به شریک زندگی‌تان نشان دهید که به او اهمیت می‌دهید و به او گوش می‌دهید.

8. مسائل حل نشده گذشته

مسائل حل نشده گذشته، چه مربوط به روابط قبلی و چه مربوط به دوران کودکی، می‌توانند بر روی رابطه فعلی ما تاثیر بگذارند و باعث شوند احساس کنیم عشقی که می‌دهیم کافی نیست. این مسائل می‌توانند به شکل الگوهای رفتاری ناسالم، ناامنی‌ها یا ترس‌ها ظاهر شوند. برای حل مسائل گذشته، باید با آنها روبرو شویم و آنها را پردازش کنیم. این کار می‌تواند از طریق مشاوره فردی یا زوجی انجام شود. به خود اجازه دهید احساسات خود را تجربه کنید و آنها را سرکوب نکنید. با بخشیدن خود و دیگران، می‌توانید از بار گذشته رها شوید. به خود زمان دهید تا التیام پیدا کنید. فرآیند التیام ممکن است طولانی و دشوار باشد، اما ارزشش را دارد.

9. استرس و فشار زندگی

استرس و فشارهای ناشی از کار، مسائل مالی، مشکلات خانوادگی و سایر عوامل می‌توانند بر روی رابطه ما تاثیر بگذارند و باعث شوند احساس کنیم عشقی که می‌دهیم کافی نیست. وقتی تحت فشار هستیم، ممکن است نتوانیم به اندازه کافی به شریک زندگی‌مان توجه کنیم یا به نیازهای او پاسخ دهیم. برای کاهش استرس و فشار زندگی، باید به مراقبت از خود توجه کنیم. این شامل ورزش، تغذیه سالم، خواب کافی و انجام فعالیت‌هایی است که از آنها لذت می‌بریم. همچنین باید با شریک زندگی‌مان در مورد استرس‌های خود صحبت کنیم و از او حمایت بخواهیم. با هم به دنبال راه‌هایی برای کاهش استرس در زندگی‌تان باشید. به خود یادآوری کنید که شما و شریک زندگی‌تان یک تیم هستید و با هم می‌توانید بر چالش‌ها غلبه کنید.

10. تغییر در نیازها و انتظارات

با گذشت زمان، نیازها و انتظارات ما از رابطه ممکن است تغییر کند. این تغییرات می‌توانند ناشی از رشد شخصی، تغییر در شرایط زندگی یا تحول در دیدگاه‌های ما باشند. اگر این تغییرات را با شریک زندگی‌مان در میان نگذاریم، ممکن است احساس کنیم عشقی که می‌دهیم کافی نیست. برای هماهنگ شدن با تغییرات، باید به طور منظم با شریک زندگی‌مان در مورد نیازها و انتظارات خود صحبت کنیم. این شامل بیان با صداقت احساسات، افکار و نگرانی‌هایمان است. همچنین شامل گوش دادن فعالانه و همدلانه به شریک زندگی‌مان است. با هم به دنبال راه‌هایی برای برآورده کردن نیازهای جدیدتان باشید. به خود یادآوری کنید که تغییر، بخشی طبیعی از زندگی است و با پذیرش آن می‌توانید رابطه سالم‌تری داشته باشید.

11. عدم تعهد

اگر یکی از طرفین به رابطه متعهد نباشد، ممکن است احساس کنیم عشقی که می‌دهیم کافی نیست. تعهد به معنای پذیرفتن مسئولیت رابطه و تلاش برای حفظ و بهبود آن است. وقتی تعهد وجود نداشته باشد، رابطه ناپایدار و ناامن می‌شود. تعهد شامل اختصاص زمان و انرژی به رابطه است. همچنین شامل پایبندی به قول‌ها و تعهدات است. برای افزایش تعهد در رابطه، باید به طور واضح و با صداقت در مورد انتظارات خود صحبت کنیم. به یکدیگر نشان دهیم که برای رابطه ارزش قائل هستیم. با هم اهداف مشترکی را تعیین کنیم و برای رسیدن به آنها تلاش کنیم. به خود یادآوری کنید که یک رابطه متعهدانه، نیازمند تلاش و فداکاری از سوی هر دو طرف است.

12. مشکلات ارتباطی

مشکلات ارتباطی، مانند بحث و جدل‌های دائمی، عدم توانایی در بیان احساسات یا گوش ندادن فعالانه، می‌توانند باعث شوند احساس کنیم عشقی که می‌دهیم کافی نیست. ارتباط موثر، کلید حل مشکلات و ایجاد صمیمیت در رابطه است. برای بهبود ارتباط، باید به یادگیری مهارت‌های ارتباطی موثر توجه کنیم. این شامل گوش دادن فعالانه، همدلی، بیان با صداقت احساسات و اجتناب از انتقاد و سرزنش است. ازدواج - رابطه زناشویی با همسر -شناخت مردان و زنان - عشق محبت، علاقه - روانشناسی مهارت های ارتباطی دختران و پسران همچنین باید فضایی امن و حمایتی در رابطه ایجاد کنیم که هر دو طرف بتوانند به راحتی احساسات خود را بیان کنند. به خود یادآوری کنید که گوش دادن به شریک زندگی‌تان به اندازه صحبت کردن مهم است.

13. خیانت

خیانت، چه عاطفی و چه جسمی، می‌تواند به شدت به رابطه آسیب برساند و باعث شود احساس کنیم عشقی که می‌دهیم کافی نیست. خیانت، اعتماد را از بین می‌برد و باعث ایجاد احساس ناامنی، خشم و درد می‌شود. پس از خیانت، بازسازی رابطه نیازمند تلاش و تعهد زیاد از سوی هر دو طرف است. فردی که خیانت کرده باید مسئولیت کامل اعمال خود را بپذیرد و برای جبران آن تلاش کند. فردی که مورد خیانت قرار گرفته باید زمان کافی برای التیام پیدا کردن داشته باشد.

14. فاصله عاطفی

فاصله عاطفی به معنای احساس جدایی و عدم ارتباط با شریک زندگی‌مان است. این فاصله می‌تواند ناشی از عوامل مختلفی مانند استرس، مشغله‌های زندگی، مشکلات ارتباطی یا مسائل حل نشده گذشته باشد. وقتی احساس فاصله عاطفی می‌کنیم، ممکن است احساس کنیم عشقی که می‌دهیم کافی نیست. برای کاهش فاصله عاطفی، باید به دنبال راه‌هایی برای ایجاد ارتباط مجدد با شریک زندگی‌مان باشیم. این شامل اختصاص زمان بیشتر به یکدیگر، انجام فعالیت‌های مشترک، گفت‌وگوهای عمیق و ابراز محبت است. همچنین باید به دنبال حل مسائلی باشیم که باعث ایجاد فاصله شده‌اند. به خود یادآوری کنید که برای حفظ یک رابطه نزدیک و صمیمی، باید به طور مداوم در آن سرمایه‌گذاری کنید.

15. مقایسه رابطه با گذشته

گاهی اوقات، مقایسه رابطه فعلی خود با روابط قبلی یا حتی با دوران ابتدایی رابطه فعلی، می‌تواند باعث شود احساس کنیم عشقی که می‌دهیم کافی نیست. ما ممکن است به دنبال همان شور و هیجان اولیه باشیم، در حالی که روابط طولانی‌مدت معمولاً به سمت عمق و صمیمیت بیشتری حرکت می‌کنند. به جای مقایسه، باید ارزش رابطه فعلی خود را به خاطر بیاوریم و بر روی نقاط قوت آن تمرکز کنیم. هر رابطه‌ای منحصر به فرد است و نمی‌توان آن را با روابط دیگر مقایسه کرد. به جای تلاش برای بازگرداندن گذشته، باید برای ساختن یک آینده روشن با شریک زندگی‌مان تلاش کنیم. به خود یادآوری کنید که هر مرحله از رابطه، زیبایی‌ها و چالش‌های خاص خود را دارد.

16. مشکلات جنسی

مشکلات جنسی، مانند کاهش میل جنسی، ناتوانی جنسی یا عدم رضایت جنسی، می‌توانند بر روی رابطه تاثیر بگذارند و باعث شوند احساس کنیم عشقی که می‌دهیم کافی نیست. صمیمیت جنسی، بخش مهمی از یک رابطه عاشقانه است و مشکلات در این زمینه می‌توانند باعث ایجاد احساس ناامنی و عدم رضایت شوند. برای حل مشکلات جنسی، باید با شریک زندگی‌مان در مورد آنها صحبت کنیم. این شامل بیان با صداقت نیازها، خواسته‌ها و نگرانی‌هایمان است. همچنین باید به دنبال راه‌هایی برای بهبود صمیمیت جنسی خود باشیم، مانند امتحان کردن چیزهای جدید، وقت گذاشتن برای معاشقه و ایجاد فضایی آرام و رمانتیک. در صورت لزوم، از یک متخصص رابطه زناشویی‌تراپی کمک بگیرید. به خود یادآوری کنید که رضایت جنسی، حق هر دو طرف است و باید برای رسیدن به آن تلاش کنید.

17. وابستگی ناسالم

وابستگی ناسالم به معنای تکیه بیش از حد بر شریک زندگی‌مان برای تامین نیازهای عاطفی خود است. این وابستگی می‌تواند باعث شود احساس کنیم عشقی که می‌دهیم کافی نیست، زیرا همواره به دنبال تایید و اطمینان از طرف مقابل هستیم. وابستگی ناسالم، رابطه را خفه می‌کند و باعث ایجاد احساس نارضایتی در هر دو طرف می‌شود. برای غلبه بر وابستگی ناسالم، باید بر روی افزایش عزت نفس و استقلال خود کار کنیم. این شامل تمرکز بر خودسازی، دنبال کردن علایق و اهداف خود و ایجاد روابط سالم با دیگران است. همچنین باید یاد بگیریم که چگونه نیازهای عاطفی خود را به طور مستقل برآورده کنیم. به خود یادآوری کنید که شما فردی ارزشمند و مستقل هستید و نیازی به تایید دائمی دیگران ندارید.

18. عدم رشد شخصی

اگر هر دو طرف در رابطه از رشد شخصی باز بمانند، ممکن است احساس کنیم عشقی که می‌دهیم کافی نیست. رشد شخصی به معنای تلاش برای بهبود خود، یادگیری چیزهای جدید و توسعه مهارت‌ها است. وقتی رشد متوقف می‌شود، رابطه دچار رکود می‌شود و احساس نارضایتی ایجاد می‌کند. برای تشویق رشد شخصی در رابطه، باید یکدیگر را در رسیدن به اهداف و آرزوها حمایت کنیم. این شامل تشویق یکدیگر به یادگیری چیزهای جدید، دنبال کردن علایق و توسعه مهارت‌ها است. همچنین باید فضایی امن و حمایتی در رابطه ایجاد کنیم که هر دو طرف بتوانند به راحتی خود را بیان کنند و ریسک‌پذیر باشند. به خود یادآوری کنید که هر روز فرصتی برای یادگیری و رشد است.

19. اهداف و ارزش‌های ناسازگار

اگر اهداف و ارزش‌های اصلی شما و شریک زندگی‌تان با یکدیگر سازگار نباشند، ممکن است احساس کنیم عشقی که می‌دهیم کافی نیست. اهداف و ارزش‌ها، جهت و معنا به زندگی ما می‌دهند. وقتی در این زمینه‌ها با هم اختلاف داشته باشیم، رابطه دچار کشمکش و نارضایتی می‌شود. برای حل این مشکل، باید به طور با صداقت و آشکار در مورد اهداف و ارزش‌های خود صحبت کنیم. این شامل شناسایی زمینه‌های مشترک و زمینه‌های اختلاف است. همچنین باید در مورد چگونگی سازش و تطبیق با یکدیگر تصمیم بگیریم. در برخی موارد، ممکن است به این نتیجه برسیم که اهداف و ارزش‌های ما به قدری ناسازگار هستند که ادامه رابطه امکان‌پذیر نیست. به خود یادآوری کنید که زندگی کوتاه است و باید برای رسیدن به اهداف و تحقق ارزش‌های خود تلاش کنید.

نمایش بیشتر

‫14 دیدگاه ها

  1. نگین فرهی‌پور گفت:

    پست بسیار دقیق و تامل برانگیز بود. اغلب رابطه‌ها زیر بار سنگین خواسته‌هایی فرسوده می‌شوند که نه منطقی‌اند و نه قابل تحقق. من سال‌ها تلاش کردم با فردی زندگی کنم که انتظار داشت همیشه در اوج باشم، بی هیچ افتی. آن‌قدر درگیر تصویر ایده‌آلش از من بود که واقعیت‌هایم را ندید.
    بعضی رابطه‌ها از درون تهی می‌شوند چون کسی نمی‌پرسد واقعا چی می‌خوای؟ نبودن شنیده شدن، خودش شکافی ایجاد می‌کند که حتی با عشق پر نمی‌شود. برای من، نبود مکالمه‌های واقعی باعث شد حس کنم دارم ناپدید می‌شوم. تا مدتی طولانی حتی نمی‌دانستم دقیقا چه کم دارم.
    قدردانی نکردن از تلاش‌های کوچک، بی‌صدا رابطه را می‌فرساید. یادم هست روزی با تمام وجود برای یکی از جشن‌ها برنامه ریخته بودم، اما با بی‌تفاوتی روبه‌رو شدم. انگار تمام زحمتم از چشم افتاده بود. از همان‌جا دیوار خاموشی‌ها شروع شد.
    ترس از این که کافی نیستی، از درون می‌خوردت. وقتی مدام مقایسه می‌شوی با کسانی که هیچ ربطی به زندگی تو ندارند، هر لحظه بهت القا می‌شود که اشتباهی هستی. من مدت‌ها با این احساس جنگیدم. حتی عکس‌هایی که می‌گرفتم با نگاه مقایسه‌گر طرف مقابل بی‌ارزش می‌شدند.
    رابطه‌هایی که صمیمیت ندارند مثل خانه‌ایند بدون در یا پنجره. فقط سقفی دارند برای پنهان شدن، نه برای نفس کشیدن. هنوز به یاد دارم روزهایی را که حرف زدن از احساساتم با سکوت جواب داده می‌شد. با این که کنار هم بودیم، فاصله‌ها بی‌رحمانه عمیق شده بود.
    آدم گاهی بدون این که خودش بداند درگیر الگوهایی می‌شود که انگار از قبل نوشته شده‌اند. اینکه مدام خودت را فراموش کنی تا طرف مقابل راحت باشد، مدلی بود که من سال‌ها بازی‌اش را بلد بودم. اما در نهایت چیزی از خودت نمی‌ماند جز تصویری کمرنگ و خسته.
    تغییر در علاقه‌ها و خواسته‌ها، طبیعی است ولی نادیده گرفتنشان نابودکننده است. من زمانی متوجه شدم که دیگر از آن سبک زندگی گذشته لذت نمی‌برم، اما هر تلاشی برای تغییر با مقاومت روبه‌رو می‌شد. انگار باید همیشگی و ثابت می‌ماندم، در حالی که درونم می‌خواست رها شود.

  2. یکی از چالش های رابطه این است که گاهی تصویر ذهنی ما از عشق کامل با واقعیت تفاوت دارد. انتظارات غیرواقعی که از فیلم ها و داستان ها شکل گرفته باعث کاهش رضایت می شوند. در رابطه قبلی خودم هم متوجه شده بودم که توقع داشتم همسرم همیشه…

    وقتی نیازهای اساسی رابطه برآورده نشود احساس می کنیم تلاش ها بی فایده است. مشکل اینجاست که گاهی شناخت درستی از نیازهای طرف مقابل نداریم. پیش آمده که بدون درک خواسته های واقعی همسرم فقط به فکر برآوردن نیازهای خودم بودم.

    تجربه شخصی نشان داده مقایسه رابطه با دیگران آسیب زننده است. شبکه های اجتماعی تصویری تحریف شده از روابط نشان می دهند. متاسفانه گاهی دیده ام افراد به جای توجه به نقاط قوت رابطه خود، مدام در حال مقایسه ناعادلانه هستند.

    کمبود قدردانی در رابطه مانند سم تدریجی عمل می کند. بی توجهی به کارهای کوچک روزمره کم کم رابطه را از بین می برد. یادم می آید چطور نادیده گرفتن تلاش های پیش پاافتاده در رابطه قبلی باعث سردی تدریجی شده بود.

    هیچ رابطه ای بدون آسیب نیست ولی فراموش کردن اتفاقات گذشته مشکل ساز می شود. وقتی مسائل حل نشده انباشته می شوند تبدیل به مانعی بزرگ می شوند. نادیده گرفتن اختلافات کوچک در درازمدت پیامدهای بدی داشته است.

    صمیمیت عاطفی خیلی وقت ها نادیده گرفته می شود درحالیکه مهمتر از صمیمیت فیزیکی است. گاهی فکر می کنیم رابطه جنسی کفایت می کند ولی ارتباط عمیق روحی اساس کار است. در رابطه فعلی متوجه شده ام که گفتگوی صمیمانه تاثیر شگفت انگیزی دارد.

    با خواندن این مطلب و مطالب دیگر سایت به این نتیجه رسیدم که راهکارهای ارائه شده واقعا کاربردی هستند. تحلیل های علمی و عمیقی که درباره روابط ارائه می دهید نشان دهنده دانش و تجربه بالای نویسنده است. سایت شما تبدیل به منبع قابل اعتمادی برای من شده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا