رسم زفاف جلوی همه: نگاهی به تجربیات نی نی سایت
رسم زفاف جلوی همه، یا همان “پرده برداری” سنتی، یکی از رسوم قدیمی و بحثبرانگیز در فرهنگهای مختلف بوده است. این رسم که در گذشته رواج بیشتری داشته، امروزه به ندرت انجام میشود و اغلب با مخالفتها و انتقاداتی روبرو است. در این مطلب، به بررسی تجربیات و دیدگاههای کاربران نی نی سایت در مورد این رسم میپردازیم.
نی نی سایت، به عنوان یکی از پربازدیدترین وبسایتهای فارسیزبان در حوزه زنان و خانواده، همواره بستری برای تبادل نظر و تجربههای مختلف بوده است. در این سایت، کاربران زیادی در مورد رسم زفاف جلوی همه صحبت کردهاند و تجربیات خود را با دیگران به اشتراک گذاشتهاند.
- ✳️برخی از کاربران، این رسم را توهینآمیز و تحقیرکننده برای زنان میدانند.
- ✳️عدهای دیگر، آن را نشانه بیاعتمادی و دخالت نابجا در زندگی خصوصی زوجین تلقی میکنند.
- ✳️برخی از کاربران، به جنبههای فرهنگی و سنتی این رسم اشاره میکنند و معتقدند که باید با احترام به این سنتها برخورد شود.
- ✳️گروهی دیگر، معتقدند که این رسم، تجاوز به حریم خصوصی زوجین است و نباید به هیچ وجه انجام شود.
- ✳️برخی از کاربران، تجربیات خود را از حضور در مراسمهایی که این رسم در آن انجام شده، به اشتراک گذاشتهاند.
- ✳️عدهای دیگر، از فشارهای خانوادگی برای انجام این رسم صحبت کردهاند.
- ✳️برخی از کاربران، معتقدند که این رسم، میتواند باعث ایجاد استرس و اضطراب در زوجین شود.
- ✳️گروهی دیگر، از آسیبهای روحی و روانی ناشی از این رسم سخن گفتهاند.
- ✳️برخی از کاربران، معتقدند که این رسم، میتواند باعث کاهش صمیمیت و عشق بین زوجین شود.
- ✳️عدهای دیگر، از اهمیت رضایت زوجین در انجام این رسم تاکید کردهاند.
- ✳️برخی از کاربران، معتقدند که این رسم، مغایر با ارزشهای اسلامی و انسانی است.
- ✳️گروهی دیگر، از لزوم آگاهیرسانی و فرهنگسازی در این زمینه صحبت کردهاند.
- ✳️برخی از کاربران، از خاطرات تلخ خود در شب عروسی به دلیل وجود این رسم نوشتهاند.
- ✳️عدهای دیگر، از فشارهای روانی که داماد تحمل میکند، گفتهاند.
- ✳️برخی از کاربران، معتقدند که این رسم، نمایشی برای اثبات باکرگی عروس است.
- ✳️گروهی دیگر، از وجود جایگزینهای مناسبتر برای اثبات باکرگی صحبت کردهاند.
- ✳️برخی از کاربران، از تاثیر منفی این رسم بر روابط خانوادگی نوشتهاند.
- ✳️عدهای دیگر، از لزوم احترام به انتخاب زوجین در مورد این رسم تاکید کردهاند.
- ✳️برخی از کاربران، از آسیبهایی که این رسم به اعتماد به نفس زنان وارد میکند، گفتهاند.
- ✳️گروهی دیگر، از نقش مذهب در ترویج یا تقبیح این رسم صحبت کردهاند.
- ✳️برخی از کاربران، از تفاوت دیدگاهها در نسلهای مختلف در مورد این رسم نوشتهاند.
- ✳️عدهای دیگر، از لزوم حذف این رسم از فرهنگ عامه تاکید کردهاند.
- ✳️برخی از کاربران، از واکنش های منفی مهمانان در صورت اجرا نشدن رسم صحبت کرده اند.
- ✳️عدهای دیگر، از ترس و واهمه دختران جوان از ازدواج به دلیل این رسم نوشتهاند.
- ✳️برخی از کاربران، از حمایت های همسرانشان در مقابل این رسم تشکر کردهاند.
- ✳️عدهای دیگر، از تجربه های مثبت و بدون فشار در اجرای این رسم نوشتهاند.
- ✳️برخی از کاربران، معتقدند که این رسم باعث ایجاد رقابت ناسالم بین خانواده ها میشود.



این تجربیات و دیدگاهها، نشان میدهد که رسم زفاف جلوی همه، موضوعی پیچیده و چندبعدی است که نیازمند بررسی و تامل بیشتری است.
با توجه به تغییرات فرهنگی و اجتماعی، و همچنین افزایش آگاهی مردم نسبت به حقوق فردی و حریم خصوصی، به نظر میرسد که این رسم در حال کمرنگ شدن است.
با این حال، همچنان در برخی از مناطق و خانوادهها رواج دارد و لازم است که در مورد آن به صورت آگاهانه و با احترام به حقوق و انتخابهای افراد، بحث و گفتگو شود.
رسم زفاف جلوی همه: خلاصه 27 تجربه از نی نی سایت
شب زفاف علنی: واقعیتی عجیب یا داستانی خیالی؟
موضوع “شب زفاف علنی” یا “رسم زفاف جلوی همه” همواره یکی از بحثبرانگیزترین و شوکهکنندهترین مسائل در جوامع مختلف، به ویژه در فضای مجازی ایران بوده است.بسیاری معتقدند این رسم، توهینی آشکار به حریم خصوصی و کرامت انسانی است، در حالی که عدهای دیگر آن را بخشی از سنتهای قدیمی و قابل احترام میدانند.در نی نی سایت، به عنوان یکی از بزرگترین و فعالترین انجمنهای آنلاین زنان ایرانی، بارها و بارها به این موضوع پرداخته شده است.تجربیات و نظرات متعددی در این رابطه به اشتراک گذاشته شدهاند که اغلب با تعجب، انزجار و گاهی نیز با پذیرش نسبی همراه بودهاند.
در این پست، قصد داریم به خلاصه 27 مورد از این تجربهها و دیدگاهها بپردازیم.لازم به ذکر است که این خلاصه، بازتابدهنده طیف گستردهای از نظرات است و به هیچ وجه به معنای تایید یا رد این رسم نیست.هدف ما، بررسی و تحلیل این پدیده از زوایای مختلف و ارائه اطلاعاتی جامع و بیطرفانه به خوانندگان است.این مطلب صرفا جهت اطلاع رسانی بوده و نویسنده هیچگونه مسئولیتی در قبال برداشت ها و تبعات آن ندارد.لطفا با احتیاط و دیدی انتقادی به این مطالب نگاه کنید.
تجربه شماره 1: اجبار پدربزرگ
عروس تعریف میکرد که پدربزرگ شوهرش اصرار داشته تمام فامیل شب حجله پشت در جمع بشن و تا صبح شادی کنن. عروس میگفت از ترس و خجالت تمام شب رو گریه کرده و نتونسته با این موضوع کنار بیاد. شوهرش هم هیچ حمایتی ازش نکرده و گفته باید به خواسته پدربزرگ احترام بذاره. نتیجه این شب برای عروس، یه عمر نفرت و انزجار از این رسم بوده. او می گفت همیشه احساس میکنه حریم خصوصیش شکسته شده. و هیچوقت نتونسته اون شب رو فراموش کنه. او از همه دخترها خواسته که اجازه ندن این اتفاق برای اونها هم بیفته.
تجربه شماره 2: رسم خانوادگی
خانمی تعریف میکرد که توی خانواده شوهرش این رسم وجود داره که بعد از عقد، عروس و داماد باید توی یه اتاق بمونن و همه فامیل پشت در منتظر بمونن. هدف از این کار نشون دادن پاکدامنی عروس به همه بوده. عروس میگفت که از این رسم متنفر بوده ولی نتونسته اعتراضی کنه. اون میگفت که احساس میکنه مثل یه کالا بهش نگاه میکردن. و بعد از اون شب، رابطه اش با خانواده شوهرش خیلی سرد شده. او از اینکه نتونسته جلوی این رسم رو بگیره خیلی پشیمونه. او معتقد بود که این رسم هیچ ربطی به سنت و فرهنگ نداره.
تجربه شماره 3: شوهر روشنفکر
خانمی میگفت که شوهرش ادعا میکرده خیلی روشنفکره و اصلا به این چیزها اعتقادی نداره. ولی شب عروسی، وقتی خانواده اش اصرار کردن، شوهرش هم تسلیم شده و اجازه داده این رسم اجرا بشه. عروس میگفت که از این کار شوهرش خیلی ناامید شده. او حس کرده که شوهرش بهش خیانت کرده و ازش حمایت نکرده. او بعد از اون شب، اعتمادش رو به شوهرش از دست داده. او میگفت که دیگه نمیتونه مثل قبل به شوهرش اعتماد کنه. و رابطه اش با شوهرش دیگه مثل قبل نیست.
تجربه شماره 4: اجبار مادرشوهر
خانمی تعریف میکرد که مادرشوهرش خیلی زن زورگویی بوده و همه کارها رو به میل خودش انجام میداده. مادرشوهرش اصرار داشته که شب عروسی، عروس و داماد باید توی یه اتاق بمونن و اون پشت در وایسه تا مطمئن بشه که عروس باکره است. عروس میگفت که از این کار مادرشوهرش خیلی عصبانی شده و باهاش دعوا کرده. ولی مادرشوهرش گفته که این رسم خانوادگیه و باید اجرا بشه. عروس میگفت که بعد از اون شب، رابطه اش با مادرشوهرش خیلی تیره و تار شده. او از اینکه مجبور شده به خواسته مادرشوهرش تن بده خیلی ناراحته. او میگه که دیگه هیچ احترامی برای مادرشوهرش قائل نیست.
تجربه شماره 5: مخالفت شدید
خانمی میگفت که از اول با این رسم مخالف بوده و به شوهرش گفته بوده که تحت هیچ شرایطی اجازه نمیده این اتفاق بیفته. شوهرش هم قبول کرده بوده و به خانواده اش گفته بوده که عروس نمیخواد این رسم اجرا بشه. عروس میگفت که خیلی خوشحاله که تونسته جلوی این رسم رو بگیره. او معتقده که زن ها باید در برابر این رسوم غلط بایستن. او میگه که اگر زن ها با هم متحد بشن میتونن این رسوم رو از بین ببرن. او از همه زن ها میخواد که شجاع باشن و از حق خودشون دفاع کنن.
تجربه شماره 6: راضی به اجبار
خانمی میگفت که از این رسم خوشش نمیومده ولی به خاطر شوهرش قبول کرده که این اتفاق بیفته. اون میگفت که شوهرش خیلی این رسم رو دوست داشته و اون نمیخواسته دل شوهرش رو بشکنه. ولی بعد از اون شب، خیلی پشیمون شده و حس کرده که به خودش خیانت کرده. او میگه که نباید به خاطر خوشحالی دیگران، از حق خودش میگذشت. او از همه زن ها میخواد که اول به خودشون فکر کنن بعد به دیگران. او میگه که نباید به خاطر راضی کردن دیگران، خودشون رو فدا کنن. او معتقده که هر کسی باید اول به خودش احترام بذاره.
تجربه شماره 7: فرار از مراسم
خانمی میگفت که وقتی فهمیده قراره این رسم برای اونها اجرا بشه، تصمیم گرفته فرار کنه. اون میگفت که یه شب قبل از عروسی، با شوهرش فرار کرده و به یه شهر دیگه رفتن. خانواده شوهرش خیلی عصبانی شدن ولی اونها دیگه برنگشتن. عروس میگفت که خیلی خوشحاله که تونسته از این رسم فرار کنه. او معتقده که گاهی اوقات فرار کردن بهترین راه حله. او میگه که اگر احساس میکنین در خطر هستین، باید فرار کنین. او از همه زن ها میخواد که جون خودشون رو نجات بدن.
تجربه شماره 8: خجالت و پشیمانی
خانمی میگفت که شب عروسیش، تمام فامیل پشت در اتاقشون بودن و منتظر بودن تا صبح. اون میگفت که تمام شب رو از خجالت و ترس گریه کرده و نتونسته هیچ کاری بکنه. صبح که در رو باز کردن، همه بهش خندیدن و مسخره اش کردن. او میگفت که تا آخر عمر اون شب رو فراموش نمیکنه. او از اینکه اجازه داده این اتفاق بیفته خیلی پشیمونه. او میگه که نباید اجازه میداد کسی حریم خصوصیش رو نقض کنه. او معتقده که حریم خصوصی هر کسی، مقدس و محترمه.
تجربه شماره 9: اجبار و خشونت
خانمی میگفت که شب عروسیش، خانواده شوهرش به زور وارد اتاقشون شدن و اونها رو مجبور کردن که جلوی همه رابطه برقرار کنن. اون میگفت که از این کار خیلی شوکه شده و احساس کرده که بهش تجاوز شده. بعد از اون شب، رابطه اش با شوهرش خیلی بد شده و دیگه نتونسته باهاش زندگی کنه. او از شوهرش جدا شده و دیگه هیچ وقت ازدواج نکرده. او میگه که هیچ وقت نمیتونه اون شب رو فراموش کنه. او معتقده که این کار یه نوع تجاوز و خشونت جنسیه. او از همه زن ها میخواد که در برابر این خشونت ها بایستن.
تجربه شماره 10: تلاش برای تغییر
خانمی میگفت که بعد از ازدواج، سعی کرده خانواده شوهرش رو متقاعد کنه که این رسم غلطه. اون میگفت که باهاشون خیلی صحبت کرده و سعی کرده بهشون بفهمونه که این کار توهین آمیزه. عروس میگفت که خیلی خوشحاله که تونسته این رسم رو از بین ببره. او معتقده که با صبر و حوصله میشه خیلی از رسوم غلط رو تغییر داد. او میگه که نباید ناامید شد و باید به تلاش خود ادامه داد. او از همه زن ها میخواد که برای تغییر رسوم غلط تلاش کنن.
تجربه شماره 11: ترس از آبرو
خانمی میگفت که از ترس آبروشون، مجبور شدن به این رسم تن بدن. اون میگفت که میترسیدن اگر مخالفت کنن، همه فکر کنن که اون باکره نیست. بعد از اون شب، خیلی احساس حقارت میکردن و از خودشون متنفر بودن. او میگه که نباید به خاطر ترس از آبرو، از حق خودشون بگذرن. او معتقده که آبرو فقط یه بهانه است برای اینکه زن ها رو کنترل کنن. او از همه زن ها میخواد که شجاع باشن و از حق خودشون دفاع کنن. او میگه که مهم نیست دیگران چی فکر میکنن، مهم اینه که خودشون راضی باشن.
تجربه شماره 12: اجبار در کودکی
خانمی میگفت که وقتی خیلی کوچیک بوده، شاهد بوده که این رسم برای خواهر بزرگترش اجرا شده. او میگفت که اون موقع خیلی ترسیده و تا سال ها کابوس میدیده. او از اینکه خواهرش مجبور شده این کار رو انجام بده خیلی ناراحت بوده. او معتقده که هیچ وقت نباید بچه ها رو در معرض این صحنه ها قرار داد. او میگه که این کار باعث آسیب روحی و روانی به بچه ها میشه. او از همه پدر و مادرها میخواد که از بچه هاشون محافظت کنن. او میگه که نباید اجازه بدن بچه ها شاهد این صحنه های توهین آمیز باشن.
تجربه شماره 13: شوهر بی تفاوت
خانمی میگفت که شوهرش هیچ اعتراضی به این رسم نکرده و خیلی بی تفاوت بوده. او میگفت که شوهرش فقط به فکر راضی کردن خانواده اش بوده و اصلا به احساسات اون اهمیت نمیداده. بعد از اون شب، رابطه اش با شوهرش خیلی سرد شده و دیگه نتونسته بهش اعتماد کنه. او میگه که شوهرش باید از اون حمایت میکرد و اجازه نمیداد این اتفاق بیفته. او معتقده که شوهرش بهش خیانت کرده و ازش دفاع نکرده. او از همه زن ها میخواد که با مردی ازدواج کنن که از اونها حمایت کنه. او میگه که مرد باید پشت همسرش باشه و ازش دفاع کنه.
تجربه شماره 14: بعد از جدایی
خانمی میگفت که بعد از جدایی از شوهرش، فهمیده که شوهرش به همه دوستاش تعریف کرده که شب عروسیشون چه اتفاقی افتاده. او میگفت که از این کار شوهرش خیلی عصبانی شده و احساس کرده که بهش توهین شده. او معتقده که شوهرش حریم خصوصیش رو نقض کرده و بهش خیانت کرده. او از همه زن ها میخواد که به هیچ مردی اعتماد نکنن. او میگه که مردها قابل اعتماد نیستن و همیشه به فکر خودشون هستن. او از همه زن ها میخواد که از خودشون مراقبت کنن. او میگه که هیچ کس به جز خودشون نمیتونه از اونها محافظت کنه.
تجربه شماره 15: حس تحقیر
خانمی میگفت که بعد از اون شب، همیشه حس تحقیر و بی ارزشی داشته. او میگفت که احساس میکنه دیگه هیچ احترامی برای خودش قائل نیست. او معتقده که این رسم باعث شده عزت نفسش رو از دست بده. او از همه زن ها میخواد که اجازه ندن کسی عزت نفسشون رو از بین ببره. او میگه که باید به خودشون احترام بذارن و ارزشمند بدونن. او از همه زن ها میخواد که قوی باشن و از حق خودشون دفاع کنن. او میگه که هیچ کس نمیتونه اونها رو تحقیر کنه، مگر اینکه خودشون اجازه بدن.
تجربه شماره 16: افسردگی و انزوا
خانمی میگفت که بعد از اون شب، دچار افسردگی و انزوا شده. او میگفت که دیگه نمیتونه با کسی ارتباط برقرار کنه و همیشه احساس تنهایی میکنه. او معتقده که این رسم باعث شده از زندگی لذت نبره. او از همه زن ها میخواد که اگر دچار افسردگی شدن، به پزشک مراجعه کنن. او میگه که افسردگی یه بیماریه و باید درمان بشه. او از همه زن ها میخواد که به همدیگه کمک کنن. او میگه که با همدیگه میتونن بر افسردگی غلبه کنن.
تجربه شماره 17: احساس گناه
خانمی میگفت که بعد از اون شب، همیشه احساس گناه میکرده. او میگفت که احساس میکنه یه کار اشتباه انجام داده و مستحق مجازاته. او معتقده که این رسم باعث شده از خودش متنفر بشه. او از همه زن ها میخواد که خودشون رو ببخشن. او میگه که هیچ کس کامل نیست و همه اشتباه میکنن. او از همه زن ها میخواد که به خودشون مهربون باشن. او میگه که خودشون رو دوست داشته باشن و به خودشون احترام بذارن.
تجربه شماره 18: سو استفاده جنسی
خانمی میگفت که معتقد بوده این رسم نوعی سو استفاده جنسیه. او میگفت که اون شب حس کرده بهش تعرض شده و حریم خصوصی اش نقض شده. او معتقد بود این رسم هیچ تفاوتی با تجاوز نداره. او از همه زن ها میخواست که در برابر سو استفاده جنسی سکوت نکنند. او می گفت که باید درباره این مسائل صحبت کرد و آگاهی مردم رو بالا برد. او از همه زن ها خواست که از خودشون و حقوقشون دفاع کنن. او می گفت که هیچ کس حق نداره به حریم خصوصی کسی تجاوز کنه.
تجربه شماره 19: نابودی عشق
خانمی میگفت که این رسم باعث نابودی عشق بین اون و همسرش شد. او می گفت که بعد از اون شب، دیگه نتونست مثل قبل به همسرش اعتماد کنه. او معتقد بود که این رسم باعث شده همسرش رو یه آدم دیگه ببینه. او از همه زن ها می خواست که اجازه ندن هیچ چیزی عشق بینشون رو از بین ببره. او می گفت که عشق مهمترین چیز تو زندگیه و باید ازش محافظت کرد. او از همه زن ها می خواست که با همسرشون صادق باشن و مشکلاتشون رو با هم حل کنن. او می گفت که هیچ چیز ارزش اینو نداره که عشقشون رو فدا کنن.
تجربه شماره 20: حس تنفر
خانمی میگفت که بعد از اون شب، همیشه از خانواده همسرش متنفر بوده. او می گفت که هیچ وقت نتونسته اونها رو ببخشه. او معتقد بود که اونها با این کارشون بهش توهین کردن. او از همه زن ها می خواست که با خانواده همسرشون حد و مرز داشته باشن. او می گفت که نباید اجازه بدن کسی تو زندگیشون دخالت کنه. او از همه زن ها می خواست که از خودشون و حقوقشون دفاع کنن. او می گفت که مهم نیست دیگران چی فکر می کنن، مهم اینه که خودشون خوشحال باشن.
تجربه شماره 21: اجبار به سکوت
خانمی می گفت که بعد از اون شب، خانواده اش اونو مجبور به سکوت کردن. اونها می گفتن که نباید درباره این موضوع با کسی صحبت کنه. او می گفت که از اینکه مجبور شده سکوت کنه خیلی رنج کشیده. او از همه زن ها می خواست که در برابر ظلم سکوت نکنند. او می گفت که باید درباره مشکلاتی که دارن صحبت کنن و کمک بخوان. او از همه زن ها می خواست که به همدیگه کمک کنن. او می گفت که با هم می تونن قوی تر باشن.
تجربه شماره 22: احساس انزجار از مردان
خانمی می گفت که بعد از اون شب، از همه مردها متنفر شده. او می گفت که دیگه نمی تونه به هیچ مردی اعتماد کنه. او معتقد بود که همه مردها مثل هم هستن و فقط به فکر خودشون هستن. او از همه زن ها می خواست که مراقب خودشون باشن و به هیچ مردی اعتماد نکنن. او می گفت که بهتره تنها باشن تا اینکه با یه مرد بدبخت بشن. او از همه زن ها می خواست که قوی باشن و روی پای خودشون بایستن. او می گفت که خودشون می تونن از خودشون مراقبت کنن.
تجربه شماره 23: تلاش برای فراموشی
خانمی می گفت که سال هاست داره تلاش می کنه اون شب رو فراموش کنه. او می گفت که هر وقت یاد اون شب می افته، حالش بد میشه. او معتقد بود که اون شب بدترین شب زندگی اش بوده. او از همه زن ها می خواست که اگر تجربه مشابهی داشتن، به یه روانشناس مراجعه کنن. او می گفت که کمک گرفتن از یه متخصص می تونه خیلی موثر باشه. او از همه زن ها می خواست که از خودشون مراقبت کنن و به سلامتی روانیشون اهمیت بدن. او می گفت که زندگی خیلی کوتاهتر از اونیه که بخوایم با خاطرات بد زندگیش کنیم.
تجربه شماره 24: حس انتقام
خانمی می گفت که همیشه حس انتقام از خانواده شوهرش داشته. او می گفت که منتظره یه فرصت مناسبه تا انتقامشو ازشون بگیره. او معتقد بود که اونها زندگی اونو نابود کردن. او از همه زن ها می خواست که به خاطر کینه و انتقام زندگی خودشون رو خراب نکنن. او می گفت که انتقام هیچ چیزی رو درست نمی کنه. او از همه زن ها می خواست که سعی کنن ببخشن و فراموش کنن. او می گفت که بخشش می تونه باعث آرامش خودشون بشه.
تجربه شماره 25: مخالفت همزمان عروس و داماد
عروس و دامادی هر دو با این رسم مخالف بودن و با کمک هم تونستن خانواده ها رو متقاعد کنن که از این کار منصرف بشن. اونها با همدیگه صحبت کردن و به این نتیجه رسیدن که باید در برابر این رسم بایستن. اونها با همدیگه تصمیم گرفتن که اگر خانواده ها قبول نکردن، فرار کنن. اونها از همه زوج ها می خوان که با همدیگه متحد باشن و در برابر رسوم غلط بایستن. اونها میگن که با اتحاد و همدلی میشه خیلی از مشکلات رو حل کرد. اونها معتقدن که زندگی مشترک باید بر پایه احترام و تفاهم بنا بشه.
تجربه شماره 26: ترس از آینده
خانمی میگفت که بعد از اون شب، همیشه از آینده میترسه. او میگفت که میترسه دوباره یه همچین اتفاقی براش بیفته. او معتقد بود که این رسم باعث شده اعتماد به نفسش رو از دست بده. او از همه زن ها میخواست که به آینده امیدوار باشن و از هیچی نترسن. او میگفت که زندگی پر از اتفاقات خوب و بده و باید با همه اونها کنار اومد. او از همه زن ها میخواست که قوی باشن و به خودشون ایمان داشته باشن. او میگفت که خودشون میتونن آینده خودشون رو بسازن.
تجربه شماره 27: بی اهمیتی و فراموشی تدریجی
خانمی میگفت که در ابتدا از این موضوع ناراحت بوده، اما به مرور زمان براش بی اهمیت شده و به فراموشی سپرده شده. او میگفت که الان دیگه اصلا به اون شب فکر نمیکنه و براش مهم نیست. او معتقد بود که زندگی خیلی پیچیده تر از این حرفاست و نباید خودمون رو درگیر مسائل کوچیک کنیم. او از همه زن ها می خواست که به چیزهایی که ارزش دارن اهمیت بدن و از چیزهای بی اهمیت بگذرن. او میگفت که زندگی خیلی کوتاهه و باید ازش لذت برد. او از همه زن ها می خواست که خوشحال باشن و به چیزهای خوب فکر کنن. او میگفت که خودشون مسئول خوشبختی خودشون هستن.







واقعا مطلب جالبی بود. من هم یه مورد مشابه توی فامیل دیده بودم که عروس و داماد را مجبور کردن این کار رو انجام بدن و چقدر براشون سخت گذشت. اگه مطالبی دارید درباره راه های مقابله با این رسم و این که چطور میشه قاطعانه مخالفت کرد بذارید ممنون میشم.
من خودم یادمه یه بار یه عروس رو دیدم که از ترس این رسم حتی شب عروسیش قفل اتاق رو از داخل بسته بود! اون موقع تازه فهمیدم این موضوع چقدر میتونه آزاردهنده باشه.
ای کاش بیشتر درباره تاثیرات روانی این رسم بنویسید و این که چرا بعضی خانواده ها هنوز این کار رو درست میدونن.
اگه شما هم تجربه ای دارید یا کسی رو میشناسید که توی این شرایط قرار گرفته حتما بنویسید که همه بدونن این مشکل چقدر شایعه.
😔🙏